داشتم قدم میزدم که یهو بهم زنگ زدن

خانوم دکتر بود، گفت میتونی بیای یه سر آزمایشگاه؟! یه نمونه دارم میخواستم کشت بدم

آخه مگه میشه به این سوال جواب نه داد؟! :))))) من اونقدر کار میکروبی دوست دارم که اگه بگن بری کرونا میگیری، بازم میرم! شدم پسر میکروبی که کم مونده تا خودش میکروب بشه!

رفتم و دیدم هیچی نیست! محیط کشت هم نداشتیم...

تا درست کردم و ریختم تو پلیت و سرد شد، ساعت شده بود 13:45 و آزمایشگاه ساعت 14 بسته میشد! توی 15 دقیقه 4 تا پلیت کشت دادم و تموم یه جورایی کار خانوم دکتر رو انجام دادم! ولی چون عجله ای بود حس خوبی بهش نداشتم! همش دقت میکردم که کار خانوم دکتر رو درست انجام بدم و آبروم پیشش نره ولی هی زمان داشت تندتر میرفت جلو!

فقط امیدوارم که درست انجام داده باشم دیگه..!

امروز لاکتوباسیلوس روتری کشت دادم! یه پروبیوتیک! از اون باکتری مفیدها که باعث بیماری هم نمیشه!

هوا هم ابری بود و یهو تو آزمایشگاه بودم که بارون بارید! خیلی حال خوبی بود ولی کلی هم دلم گرفت! ولی کلی یاد کردم کلی چیزا رو...