من استعفا میدهم.
از دوست داشتن چشم های تو
از زیر باران فکر کردن به تو
از اینکه وقت موزیک های شاد یاد تو می افتم
از اینکه وقت موزیک های غمگین یاد تو می افتم
من استعفا میدهم..
از شادی و خنده هایی که فقط یک قرار تو خالی بود!
قول و قرار هایم را میشکنم، جوری که هزار تکه شود
و ولو میشوم روی هر هزار تکه، گویی هزار سال است که به خواب نرفته ام
من استعفا میدهم و برمیگردم
به اتاقم
چیزهای زیادی هست که در دفترم ننوشته ام
سکوت میخواهم
آنقدر سکوت که بتوانم صدای پرندگان را، صدای تک تکشان را بشنوم
از زنده بودن استعفا میدهم، میخواهم کمی نباشم و آنقدر نباشم که این نبودن طعم مرگ بدهد
میخواهم آنقدر تلخ شوم که هیچکسی مرا یادش نیاید.
آنقدر دور افتاده که خیال هیچکسی داخل حیاط من نیوفتد
میخواهم استعفا بدهم.
از زندگی!