تا حالا به این فکر کردین که آدم از وقتی به دنیا میاد، به سمت کامل شدن پیش میره؟ 

و این کامل شدنه، شامل سخت شدن، بی رحم شدن (نسبت به یه چیزایی)، جدا کردن دوست ها از دشمن ها و... میشه؟

این کامل شدنه از وقتی شروع میشه که از چیزی که انتظارش رو نداری، ضربه بدی میخوری

یه جور تلنگر 

یه جور به خودت اومدن

مثل وقتی که تو بچگی یه کار بدی انجام دادی و بابات میزنه در گوشِت 

همه چیز از وقتی شروع میشه که به خودت میایی 

و شروع میکنی به بی رحم شدن

دیگه از تو گوشی هایی که زندگی بهت میزنه، ترسی نداری 

دیگه از اینکه دلت رو بشکونن ترسی نداری 

دیگه از اینکه راجع به تو چی فکر میکنن، ترسی نداری 

یه جور بیخیالی موضعی! 

دیگه برات مهم نیست کی میمونه، کی میره 

برات مهم نیست چی داری و چی نداری 

حتی اونقدر برات مهم نیست که چیزایی که داری رو از دست بدی! 

 

اینطوری روزات میگذره تا آروم آروم، دل کوچیکت سنگ میشه

اونجاس که آدما ازت بت میسازن 

میگن تو که اینطوری نبودی 

یکم با ما مهربون تر باش 

د آخه لعنتی، همین شماها بودین که این بازی رو شروع کردید.. من بی تقصیر بودم

 

وقتی میبینی یه آدمی باهات 180 درجه فرق کرده رفتارش 

برگرد به خودت ببین چیکارش کردی 

 

همه چیز از وقتی شروع شد که من بی رحم شدم

شروع کردم به جمع کردن آتو از آدما 

به اینکه جایه جاش، ازشون استفاده کنم

که یادشون نره کی ان و از کجا اومدن

که دیگه هیچوقت

هیچوقت

هیچوقت نتونن به من آسیبی بزنن

 

آره :) 

بیخیال بودن منو ضد ضربه کرد

بی رحم بودن منو یه جنگجو.